برنده و بازنده
درباره وبلاگ

سلام دوستان به وبلاگ من خوش آمدید! هر کس عشق و تو یه چیزمی بینه من عشق و عرفان و یکی می بینم!نظر بدیدعشق یعنی چی؟
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق یعنی خدا و آدرس absorbing-veb.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 337
بازدید کل : 28162
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



عشق یعنی خدا
یک شنبه 7 فروردين 1390برچسب:, :: 14:4 ::  نويسنده : VENUS       

 

برنده متعهّد می شود.
بازنده وعده می دهد.
 
 
وقتی برنده ای مرتكب اشتباه می شود ، می گوید : اشتباه كردم.
وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه می شود ، می گوید : تقصیر من نبود.
 
 
 
برنده بیش از بازنده كار انجام می دهد و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمی تواند به كارهای ضروری بپردازد.
 
 
 
برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد.
بازنده از كنار مشكل گذشته و آن را حل نشده رها می كند.
 
 
 
برنده می گوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم.
بازنده می گوید : هیچ كس راه حلی را نمی داند.
 
 
 
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار می كند و
بر سر چه چیزی توافق و سازش مي نماید.
بازنده آن جا كه نباید ، سازش می كند و به خاطر
 چیزی كه ارزش ندارد ، مبارزه می كند.
 
 
 
برنده با جبران اشتباهش ، تاسّف و پشیمانی خود را نشان می دهد.
بازنده می گوید : «متاسّفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تكرار می كند.
 
 
 
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن
 ترجیح می دهد ، هر چند كه هر دو حالت را مدّ نظر دارد.
بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن
 ترجیح می دهد ، حتی اگر بهای آن خفّت و خواری باشد.
 
 
 
برنده گوش می دهد.
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود برای حرف زدن است.
 
 
 
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت می كند.
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست ، گاهی از موضع ضعف و
 گاهی همچون ستمگران رفتار می كند.
 
 
 
برنده می گوید ، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.
بازنده می گوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همین است.
 
 
 
برنده به افراد برتر از خود ، احترام می گذارد و
 سعی می كند تا از آنان چیزی بیاموزد.
بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و
 در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
 
 
 
برنده گام های متعادلی بر می دارد.
بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی كند.
 
 
 
برنده می داند كه گاهی اوقات ، پیروزی به
بهای بسیار گرانی بدست می آید.
بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است ، در جایی كه
 نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
 
 
 
برنده ارزیابی درستی از توانایی های خود داشته و
 هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است.
بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبر است.
 
 
 
برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند و آن را به اجزای
 كوچك تر تفكیك می كند ، تا حل آن آسان گردد.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد كه
 دیگر قابل حل شدن نیستند.
 
 
 
برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود
 مهربان خواهند بود.
بازنده احساس می كند كه اگر به مردم فرصت داده شود
 نامهربان خواهند شد.
 
 
 
 
برنده تمركز حواس دارد.
بازنده پریشان حواس است.
 
 
 
 
برنده از اشتباهات خود درس می گیرد.
بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه ، یادگرفته كه
اقدام به هیچ كاری نكند.
 
 
 
 
برنده می كوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع
 نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.
بازنده نمی خواهد به عمد دیگران را آزار دهد
 اما ناخودآگاه همیشه این كار را می كند.
 
 
 
 
 
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار می دهد ،‌ بنابراین گذشته
 از میزان انباشت ثروت ، هیچ گاه نمی تواند خود را برنده محسوب كند و
هرگز برنده نمی شود.
 
 
 
 
برنده ترجیح می دهد خود را مسئول شكست هایش بداند و
 نه دیگران را ؛ ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمی كند.
بازنده شكست های خود را ناشی از ، تبعیض یا سیاست می داند.
 
 
 
 
برنده معتقد است ، ما باكارهای درست و
 اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین می كنیم.
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.
 
 
 
 
برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد
 آرامش و تعادل خود را حفظ می كند.
بازنده اگر از دیگران عقب بماند، تندخو و خشن می شود و
 اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی می كند.
 
 
 
 
 
برنده می داند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست
در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را بزداید هرگز
 تاثیر آنها را انكار نمی كند.
بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است.
 
 
 
 
برنده وقتي رفتار بد از ديگران مي بيند آزادانه ، رنجش و آزردگی
خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی می كند ، سپس
مساله را به فراموشی می سپارد.
بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری می بیند ، خشم و
ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد و
 با انتقام گرفتن ، شرایط بدتری را پدید می آورد.
 
 
 
 
برنده می داند كه كدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد و
 كدام یك را پس از مشورت با دیگران .
 بازنده نسبت به برندگان حسادت كرده ، و دیگر بازندگان را حقیر می شمارد .
 
 
 
 
برنده روی پای خود می ایستد و از اینكه دیگران
 به وی تكیه كنند ، احساس تحمیل شدن نمی كند.
بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند ، تكیه می كند و
 عقده های خود را بر سر افراد ضعیف تر از خویش خالی می كند.
 
 
 
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.
 
 
 
برنده در وجود یك آدم بد ، خوبی ها را می جوید و
 روی همین قسمت كار می كند.
بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو
 به سختی می تواند با دیگران همكاری كند.
 
  
برنده در عین حال كه تعصّبات خود را می پذیرد  تلاش می كند
 كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصّبات غلبه كند.
بازنده منكر وجود هرگونه تعصّب در خود است و
بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصّبات خویش خواهد بود.
 
  
 
برنده هراسی ندارد از اینكه دریك موقعیت ضد و
 نقیض قرار گیرد ، زیرا درافكارش خللی وارد نمی شود.
بازنده سازگار شدن با موقعیت های ضد و نقیض را
 به كار شایسته ترجیح می دهد.
 
برنده بازی سرنوشت و این حقیقت كه شایستگی ها را هميشه
پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك می كند.
بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید ، بدگمان است.
 
  
برنده می داند كه چگونه می توان جدی بود بی آن كه خشك و رسمی باشد.
بازنده غالباً خشك و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است.
 
  
 
برنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام می دهد  و
 توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه در آنها از حق انتخاب برخوردار است.
بازنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد و
هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.
 
  
برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.
بازنده چون در باطن ، برای ارزش های اخلاقی احترام اندكی قایل است ،
 بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش می كند.
 
 
 
 
برنده سعی میكند كه رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آن هاقضاوت كند و رفتارهای دیگران را براساس قصد و نیت آنهاارزیابی كند.
بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش ورفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میكند.
 
 
 
برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد.
بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست و
 چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم نیست.
 
   
برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو می بندد.
بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، كه نكته ی اصلی را فراموش می كند. 
 
برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد ، می دهد
جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند.
بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد و
 این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.
 
 
برنده ضعف های خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.
بازنده توانایی های خود را هدر می دهد ، زیرا آنها را
 در خدمت ضعف های خود به كار می گیرد.
  
 
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل می كند.
بازنده به تملّق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر می كند.
 
 
 
 
برنده می خواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش را درگیر آن نمی كند.
بازنده برای رسیدن به این امر دست به هر كاری می زند ،
 اما سرانجام با شكست روبه رو می شود و به هدفش نمی رسد.
 
 
 
 
برنده حتّی زمانی كه دیگران وی را به عنوان یك خبره
می شناسند، می داند كه هنوز خیلی چیزها را نمی داند.
بازنده می خواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند و
 این نكته كه : « بسیار كم می داند » را هنوز نیاموخته است.
 
 
 
 
برنده گشاده روست ، زیرا می تواند بی آنكه خود را
 تحقیر كند بر خطاهای خویش بخندد.
بازنده چون حتی در خلوت خویش خود را پست و
 حقیر می شمارد ، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر
 خطاهای خود نیست.
 
 
 
 
برنده نسبت به ضعف های دیگران غمخواری می كند ،
 زیرا ضعف های خود را درك نموده و آنها را پذیرفته است.
بازنده دیگران را به دلیل ضعف هایشان خوار و خفیف می شمارد ،
 زیرا وجود ضعف در درون خود را انكار نموده و پنهان می كند.
 
 
 
 
برنده هر كاری كه از دستش بر آید انجام می دهد و
 اگر سرانجام شكست خورد ، به معجزه امید می بندد.
بازنده بدون آنكه كوچكترین تلاشی كند ، به انتظار معجزه می نشیند.
 
 
 
 
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه كه از دیگران می گیرد ، می دهد.
بازنده تا پای جان از این توهّم دست بر نمی دارد كه
 « پیروزی » یعنی بیش از آنچه كه می دهی ، بستانی.
 
 
 
 
برنده هنگامی كه می بیند راهی را كه در پیش گرفته است ،
 با مسیر زندگانی او سازگار نیست ، هراس از ترك آن ندارد.
بازنده « نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ادامه می دهد و
 اهمّیتی نمی دهد كه به كجا منتهی می شود.
 
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: